loading...
❤ღ❤کلبــــــه ی تنهـــــا❤ღ❤
مسعود بازدید : 18 جمعه 06 دی 1392 نظرات (0)
الي- حسنا ميخواي چي كاركني چه نقشه اي داري ؟
آرام - بگو ما هم همكاري كنيم
بچه ها پايه يه حال گيري توپ هستيد ؟
الي و آرام كه منظور منو فهميده بودن گفتن بلههه ما همشه پايه ايم خيله خوب
آرام تو جلوي در كشيك ميدي من ميرم بالا از هر كفشي يه لنگه رو برمي دارم
وبعد الي تو اين كفش ها رو ميبري ميزراي تو حياط هر كدوم رو يه جا بزرا منو آرام هم همواتو داريم هر دو شون مو بربر نگاه ميكردن خوب چرا منو نگاه ميكنيد زود باشيد اون ها هم خنده شيطاني زدن و هر كدوم طبق نقشه عمل كرديم آرام جلوي در كشيك ميدادكه كسي نياد منم اولش با ترس و لرز پله ها ميرفتم بالا بعدش ترس ام ريخت آروم آروم از پله ها رفتم بالا چشمم افتاد به كفش ها از هر لنگه يكي برداشتم اه اه چقدر زيادن همين جور كه تو دلم غر ميزدم به جون خو خل وضعم از پله اها اومدم پاييين الي و آرام ايستاده بودن كناردر
الي تو بيا اين ها رو يكي با آرام ببريد پايين راستي حواستون باشه كه ديده نشيد وهر كدوم از كفش ها رو جدا جدا تو يه قسمت بزاريد
الي - باشه هر كدوم يه جايي ميزرام كه تا صبح دنبالشون بگردن
آرام - من يه پيشنهاد دارم ميگم اين لنگه از كفش ها كه دستمونه بزرايم تو كيسه زباله گوشه حياط بزاريمش اين جوري تا صبح دنبالشون مي گردن
وبعد بقيه ي كفش ها رو هم هر كدوم رو يه جا ميزاريم
حسنا- موافقم تو هم بلدي ها
الي - منم هستم
آرام بريم كه دير شد راستي الي برو يه كيسه زباله بيار
الي - باشه من رفتم
آرام-حسنا بيا اين جا بيايست من ميرم بقيه كفش ها رو بيارم
حسنا-باشه مراقب باش
الي با كيسه زباله اومد خيله خوب اين كفش ها رو بريز توش با كمك الي همه كفش ها رو ريختيم تو كيسه زباله
آرام هم با لنگه هاي بعدي كفش ها اومد
باالي رفتيم كيسه رو گذاشتيم دم در
وبعد بقيه لنگه هارو خواستيم بزاريم يه سمت كه الي گفت من يه پيشنهاد براي اين قسمت دارم
من آرام - چي هست بگو
بيايد اين لنگه كفش ها رو پر آب كنيم بعد بزاريم سر جاش
هر سه تامون بهم نگاه كرديم تو چشمامون برق شرارت مي درخشيد سريع مشغول خيس كردن كفش ها شديم وبعد هر سه نفر مون كفش ها ور برداشتيم برديم بالا و هركدوم رو به صورت اوليه اش چيديم
به آرومي از پله ها اومديم پايين و رفتيم تو خونه هر سه نفر مون يه هو همزمان زديم زير خنده اين قدر خنديدم كه اشك تو چشمامون در اومد
الي- خيلي باحال بود خداي من
آرام - فكر شو بكن بفهمن كفش هاشون تو كيسه زباله ست
حسنا - اين كه جاي خود قيافه هاشون ديدن داره
الي - راس ميگي فك بفهمن كفشاشون خيسه و خنده ديگه نذاشت ادامه حرف شو بزنه
آرام - حق شونه تا اين ها باشن مزاحمت ايجاد نكن
حسنا- واي فكر شو بكنيد بفهمن كا رماست
الي - هيچ كي نميفهمه
آرام - بفهمن . فك كردن از شون ميترسيم اصلا به روي خودتون نياريد
حال هم بريم ادامه درس
البته چه درس خوندني همش ياد مون ميافتاد ميخنديديم
ولي بعد از چند دقيه خنديدن رفتيم به صورت جدي بخونيم البته براي جلوگيري از خنده هر كي رفت اتاق خودش
يه چند ساعتي رو مشغول درس خوندن بوديم كه صدايي از راه پله ها اومد هر سه نفرمون وسط حال ايستاده بوديم انگار داشتن از هم خداحافظي ميكردن
ولي چند دقيقه اي نگذشته بود كه صداي يكي شون اودم كه ميگفت
صالح چرا كفش هاي ما خيسه
عماد اون يكي لنگه كفش من كجاست ؟
مهراد اين كفش من چرا خيسه اون يكي ايش نيست
ما كه ديگه به خنده افتاده بوديم
كه يه هو عماد(ديلاق ) گفت : نميدونم همين جا ست ديگه بگرديد
صالح - بابا اينا كه پا ندارن همين جاست ديگه
مهردا - بيايد بريم حياط رو بگرديم
ما كه اسم حياط رو شنيديم مرده بوديم از خنده
اسم يكي شون وحيد بود چون همش عماد صداش ميكرد معلوم بود دوستشه

اون يكي هم كه نادر بود چون همش مهرادصداش ميكرد فك كنم اونم دوستش بود
اون يكي هم اسمش امير بود چون همش صالح صداش ميزد
هر 6 نفر شون داشتن تو حياط دنبال كفش هاشون ميگشتن ماهر سه نفرمون از پنجره پذييراي كه رو به حياط بود نگاشون ميكرديم البته برق رو خاموش كرده بوديم ...
نزديك يك ساعت سركار بودن هر چي ميگشتن كفش هاشونو پيدا نميكردن كه يكي شون برگشت گفت بابا چندشم شد اه كفش هام همش توش پر آب شده بقيه هم كه وضع اونو داشتن تاييد كردن
ماهم به آرومي در حال خنده بوديم
كه تقريبا يه دوساعتي گذشت اونها هم كه انگار بيخيال شده بودن صداشون در نمي يومد
كه يه هو يكي شون گفت پيداش كردم پيداش كردم
ماهم بهم نيگاه ميكردم
عمادبود بچه ها فك كنم تو اين كيسه ست ؟
صالح - اين جا چي كا رميكنه ؟؟؟؟؟؟
مهراد - راس ميگه اين جاست
سه نفر بعدي هم اومدن و كفش هاشون رو ارزكيسه برداشتن وبعد امير بهشون گفت كه ما ديگه اومديم اينجا هر چي ميگيد بگيد .......
مهراد - شرمنده اتفاق بود
نادر - برو يه ساعت ما رو علاف كردين
وحيد - خيلي خوش گذشت مخوصا قسمت كفش هاش
با خداحافظي از هم جدا شدن اون سه كله پوك هم اين قدر عصبي بودن كه از شدت اعصبانيت قرمز شده بودن
الي - بچه ها شرايط جوي اصلا خوب نيس
حسنا- منم باهات موافقم
آرام- اگه بفهمن كا ر ما بوده ؟
حسنا- بفهمن چي كا ركنيم
الي- ميخواستن به هشدار ما توجه كنن سر و صدا شون رو بيار ن پايين
كه يه وه صدايي از پله ها اومدانگار داشتن باهم حرف ميزدن
ديللاق - راس ميگي
صالح - عجب شر هاي هستن
مهراد - من كه گفتم ..
الي - بچه ها بدبخت شديم فهميدن كارماست اگه يادتون باشه من رفتم بالا و بهشون تذكر دادم
فك كنم فهميدن
حسنا - بچه ها اصلا به روي خودتون نمياريد و كاملا عادي برخورد ميكنيد باشه
الي - باشه
آرام - باشه
خيله خوب بچه ها انتظار تالافي نكردن نداشته باشين چون مطمئن باشيد اين حركت ما بي جواب نميمونه
الي - ماهم براشون برنامه ميچينيم
آرام -بله واس خودشون ....
حسنا - اون كه بله ماهم بي كار نميشينيم
آرام - بريم بخوابيم
الي - دو ساعت ديگه صبحه چه خوابي
حسنا- من ميگم ما كه فردا دانشگاه نداريم ما هم يه سر ميريم سر كار بيايد نخوابيم اول بريم يه چايي خوريم وبعد درس بخونيم . بعد ادامه نقشه رو ميكشيم
الي من موافقم
آرام - منم همين طور
هر سه نفر مون رفتيم سمت آشپزخونه داشتيم چايي ميخورديم و همزمان درس ميخونديم كه يه هو....
هر سه نفر مون .....

هر سه نفر مون برگشتيم به سمت در انگار كسي داشت دم در سر وصدا ميكرد بلند شديم رفتيم سمت در از چشمي در ديدم كسي نبود
حسنا - الي چي شد كسي هست
الي - اه چقدر سرو صدا ميكني بزرا ببينم
آرام - همچين ميگه انگار ميخواد مريخ رو رصد كنه ؟
الي - آرام باور كن راضي بودم برم مريخ رو رصد كنم اما از اين يه كوله جا ديد نزدنم
الي - خبر نيس
حسنا- من يه يشنهاد دارم بيايد ديگه كفش هامونه رو بيرون تو جاكفشي نذاريم
آرام - موافقم
الي - مي فهمن كار مابوده
حسنا - الي راس ميگه بيايد عادي برخورد كنيم چيزي نشده مساله مهمي نيس ميخواستن سر و صدا نكن
راستي امروز من آموزشگاه كلاس دارم بعداز ظهر
شماها چي ؟
الي - منم كلاس دارم منتها تا ساعت 7 تموم ميشه درس جديدي رو كه اون تيچر قبلي داده رو مطالعه كنم دستش درد نكنه واقعا لطف كرد
برم يه نيگاه كنم كه به بچه ها درس بدم
آرام -منم برنامه اي رو كه بهم سپردن رو تا يه جا هايي انجام دادم
ميرم شركت اگه اين مهندس احمدي بزاره گيرالكي نده تقريبا 5خونه ام
حسنا- باشه من درس مو خوندم ولي نوت ها رو چي كار كنم خدا رو شكر يه ماهي رو وقت دارم چون اجراش طول ميكشه ....
الي - راستي حسنا تو جزوه مباني رو داري بده من بخونم فردا كلاس دارم راستي يادت نرفته كه كنفرانس هم داريم
حسنا-اي واي خوب شد گفتي الي حلا چي كار كنم
الي - برو بخون ديگه ..
حسنا-آي كيو . باهوش . اونو كه خودم ميدونم. وقت دارم ؟؟؟؟
آرام - خيله خوب الان بشين بخون تو كه درسي كه برنامه امروزت بوده رو خوندي الان بشين اونو بخون خلاصه قسمت هم يادداشت كن
باشه پس الي بيا اين جزوه مباني رو بگير منم برم اون قسمتي رو كه مال منه رو بخونم
رفتم سمت اتاقم شروع به خوندن همزمان نوشتم خلاصه خيلي به هم كمك كرد
آرام - الي به نظرت ااين برنامه چطوره! ميترسم اين مهندس گير بده خيلي مهمه
الي - ببينم - بيا ببين
آرام -چطوره ؟
الي - خوبه مشكلي نداره فقط يه كوچلو طولاني نيس ؟
آرام - ميدونم ولي هر كاري كردم از اين كمتر نشد
الي - اشكال نداره برنامه ت مشكلي نداره
الي - آرام به نظرت صبحي اينا بودن سرو صدا ميكردن
آرام -نميدونم فك كنم
الي - اينها ي كه من ميشناسم فهميدن كارماست وتلافي ميكنن
آرام - تلافي كنن ماهم داريم براشون
الي - راستي ناهار باتو ه؟
آرام - چي بزرام
الي - ماكارني
حسنا- منم موافقم
ارام - اوامر ديگه ...
الي - بزار ديگه
آرام - باشه
ناهار ور خورديم و وبعد چايي آخه عادت داشتيم بعد از خوردن ناهار حتما چايي ميخورديم هر سه نفرمون آماده شديم كه بريم سركارهامون
موقع رفتن هيچ خبري نبود و همه چيز در صلح و صفا بود
حسنا"من رفتم آموزشگاه با بچه ها ي كه جديد بودن شروع به ياد دادن يه اون ها كردم
الي : رفتم پيش خانوم سليماني كه برنامه كلاس ها رو بگيرم حالمو رو پرسيد وگفتم ممنون مرسي بهترم
بيا الي جان اينم برنامه كلاست با يه سري بچه هاي جديد كلاس داري ؟
باشه من رفتم
آرام : از پله هاي شركت بالا رفتم رسيدم دم اتاق مهندس احمدي نفس عميق كشيدم و در زدم
بله بفرماييد
در رو باز كردم رفتم داخل اتاتقش
آرام -سلام
سلام خانوم بهرنگ خوب هستين
آرام- ممنون خوبم بفرماييد اينم فلشي رو كه توش برنامه رو درست كردم
مهدنس هم فلش رو از دستم گرفت و بعد از بررسي و رفع نقايص اون تاييدش كرد وبعد رفتم دنبال بقيه كارها تو شركت ...

***
تقريبا ساعت ههاي 7 بود كه از آموزشگاه اومدم بيرون به الي زنگ زدم و گفت نزديك خونه ست آرامم كه اسمس داده بود كه تو راه داره مياد خونه
منم به تاكسي گرفتم نزديك هاي خونه بودم رفتم سمت در كليد چرخوندم در باز شد رفتم تو حياط همه چيز عادي بود ولي نميدونم چرا همش احساس ميكردم قراره يه اتفاقي بيوفته از پله ها هنوز بالا نرفته بودم كه يه هو ....

هنوز پله دوم رو بالا نرفته بودم كه يه چيزي از زير پام رد شد داشتم سكته ميكردم از شدت ترس تند تند نفس ميكشيدم دستم گذاشتم رو قلبم تند تند ميزد خيله خوب دختر آرم باش چيزي نيس يه كم آروم شدم اما چه آروم شدني ؟هنوز به در نزديك نشده بوم پله آخر رو كه برداشتم احساس كردم يه چيزي به پام چسبيده هيچي نيس آروم باش توهم زدي ها توهم ديدم نه انگارواقعيه
باترس نگاه كردم به پام كه يه با ديدنش جيغ ام رفت هوا واييييييييييي خدا رو شكر اون قدر بلند نبود كه ديدم يه برق پله هاي بالا روشن شد كه يكي داره ميگه موشي كجايي ؟ بيا پيش عمو
نگاه كردم بالا ديدم صالحه داره صدا ميزنه تو دلم گفتم خداي من اين جا مگه باغ وحشه بعد يادم افتاد آقا رشته شون زيست است اصولا با جك جونور سركاردارن كه يهو ديدم جلوي من ايستاده با حركت دستش به خودم اومدم
حسنا خانوم كجاييد ؟
ههههمين جا
جند دقيقه ست دارم صداتون ميزنم
حالتون خوبه
اينو كه گفت دلم ميخواست پاشم يه كف گرگي بزنم بقيه پله ها رو با سر بره پايين دييونه
ببخشيد اين موشي ما يه هو نميدونم چه جوري از اينجا سر در آورد
كه موشه رو از رو پله ها برداشت گرفت دستش نترسيديد
حسنا-نه
صالح - پس اگه نترسيديد چرا رنگتون پريده ؟
حسنا- نه اون به صورت طبيعي يه وقت هايي كه احساس ترس ميكنم اين جوري ميشه
صالح -بله
حسنا - نكته اي مطلبي - نمونده شماهم اگه يادتون رفته احيانا اينجا آپارتمتنه گفتم بدونيد
صالح - اونو كه ميدونم
حسنا- كاملا مشخصه
خيله خوب اگه كاري نداريد من برم بدون توجه بهش رفتم تو خونه قلبم داشت ميومد تو دهنم پسره پرو خجالت هم خوب چيزيه عوض معذرت خواهيشه
الي- اومد سمتتم چي شده چرا رنگت پريده
جريان رو براش تعريف كردم
الي - نترس ماهم داريم براشون كه با يه ليوان آب قند اومد پيشم
حسنا- نترسيدم فقط داشتم ....
الي - ميدونم ولي يه كاري ميكنم كه ....
همين جوري كه داشتيم باالي حرف ميزديم
كه يه هو صدايي از راه پله اومد بيشتر شبيه صداي خنده بود
يه مقدار گوشامونو تيز كرديم
صالح دمت گرم خوب اومدي
بابا قابل شمارو نداره داش عماد
بابا اين كاره
نوكرتم داش مهراد قابل شما رو نداشت
ايشالله در برنامه هاي بعد جبران كنيم
منو الي براي يه چند لحظه خيره شديم به هم
يعني اين يه ..
الي - بزار آرام بياد دارم براشون
تو همين هيرويري ها بوديم كه صداي در اومد

با الي برگشتيم سمت در بلند شدم رفتم سمت در الي كيه اه چي مدونم در باز كرد آرام بود
آرام - سلاممممم به همگي خوبيد ؟ نه انگار يه چيزي شده چون قيافه هاتون يه چيز ديگه ميگه ؟
الي- بيا تا برات بگم اول بزرا برم يه چايي بيارم بعد
آرام - تا تو بري من الان ميام راستي حسنا تو قصد نداري بري لباس هاي بيرونت رو در بياري ؟
حسنا- چرا بابا الان بلند ميشم
الي- بيايد ديگه كجاييد ؟
آرام - اومديم
آرام - خيله خوب بوگو ببينم چه خبر شده ؟
الي شروع كن ديگه خيله خوب
هيچي حسنا داشت از پله ها مي آمد بالا كه احساس ميكنه چيزي از كنارش رد شد
آرم - خوب
هيچي ديگه اولش فك ميكنه كه خيالات ورش داشته ولي بعد از چند ثانيه كه به پايين پاش نگاه ميكنه ميبينه يه موش سفيد كنارپاشه ؟
كه يه هو با ديدنش يه جيغ خفيف ميكشه بعد از چند ثانيه يكي از اون كله پوك ها كه مخمل بود مياد پايين و در كمال خونسردي موش برميداره و ميره وحسنا هم ترسيده بوده اولش مسخره ميكنه وبعد حسنا يه جواب دندون شكن بهش ميده بعدش هم ماهمين چند لحظه پيش متو جه ميشيم كه اين كار با برنامه قبلي انجام شده بود
الي - من يه پيشنهاد دارم كه چه جوري حال اين سه كله پوك را بگيريم
آرام - چي هست ؟
حسنا - بگو ببينم چي كار ميخواي بكني
مگه فردا نوبت تميزكردن پله ها باپسرها نيس
حسنا - چرا هست
آرام - ميخواي چي كار كني
هيچي فردا يه كاري ميكنيم كه كارشون دو برابر بشه ..
حسنا - يعني چي بيشتر توضيح بده
الي- فردا نوبت تميز كردن با مخمل و سريشه درسته ؟
آرام - اره
خيله خوب اين دوتا همين طور كه دارن پله ها رو تميز ميكنن قبل از اين كه شروع به تي كشيدن كنن ما اون سطلي رو كه توش آشغال ها رو ريختن رو برميداريم وقبل از اين كه كارشون تموم شه ما اون آشغال ها رو پخش ميكنيم تو پله ها
ارام - موافقم
حسنا - موافقم فقط اگه فهميدن چي ؟
الي- اتفاقا ميخوام بفهمن
حسنا- خوب اون وقت چيكاركنيم
هيچي ماهم خودمون رو ميزنيم به اون راه در كمال خونسردي بهشون ميگيم اااا اصلا حواسمون نبود اي واي ...
حسنا - باشه پس فردا قيافه هاشون ديدنيه
الي - خيله خوب بريم سر وقت شامممممم
آرام - چي هست
الي - به نكته ي خوبي اشاره كردي هچي ؟
حسنا- اه اه براي چي
الي -ببخشيد هر سه نفرمون تقريبا باهم رسيديدم
آرام - بحث نكنيد يه كاريش ميكنيم
الي اگه ميتوني بيا اين گوجه ها رو بشور خورد كن
الي- باشه
حسنا - املت نه
آرام - پيشنهاد بهتري داري ؟
حسنا- نه بابا همين جوري گفتم شام رو با همكاري هم درس كرديم و خورديم من مشغول خوندن درس فردا كه كنفراس داشتم بودم البته به همراه الي
آرامم هم مشغول خوندن برنامه ريزي داده ها بود
هر سه نفرمون به يه نحوي مشغول بوديم
حسنا- راستي بچه ها ارجع به اون نوت هاكه بهتون گفتم يه ماهي وقت داريم چون ميخوان اجراش كنن امروز مسئول آموزشگاه گفت قراه يكي رو بفرستن كه ما كمك كنه والبته خوش هم در اون اجرا شركت داره
الي - كه اين طور حالا كي هست ؟
حسنا - نميدونم فقط اميدوارم بتونم باهاش كنار بيام
آرام - كنار مياي نارحت نباش
حسنا - من برم يه نيگا دوباره به درس هام بندازم
الي - منم همين طور جزوهاممم مونده

آرام منم برم ادامه درس

****
صبح بعد از خوردن صبحونه وسايل اجراي نقشه رو آماده كرديم
اين سطل اب ديگه براي چيه حسنا ؟
الي جون خو آوردم اگه لازم شد بريزيم روشون
خيله خوب حالا ببر بزارش اون جا تا بعد ازش استفاده ميكنم
بابچه ها يه نيم ساعتي معطل شديم خدا رو شكراون روز بعداز ظهر كلاس داشتيم كه تو همين افكار بوديم كه مخمل و سيريش وارد شدن
الي- بچه ها اون قدر صبر ميكنيم كه به پله هاي هم كف برسن
حسنا تو بعد از رفتن اونها ميري اون سطل رو كه توش آشغال هست رو برميداري
آرام توهم در پخش كردن اشغال ها كمك ميكني به حسنا منم كشيك ميدم كه اين ها اومدن خبرتون كنم و اگه لازم شد پله ها رو خيس ميكنم تا ليز بشه
خيله خوب فعلا منتظر بمونيد ؟
بعد از ديد زدن هاي متوالي بالا خره وقت اجراي نقشه رسيد ؟
الي زود باشيد بريدبالا منو آرام به بدون اين كه كسي بفهمه آهسته رفتيم بالا
بيا سطل اينجاست
آرام - چقدر آشغال
خيله خوب بجنب كه الان ميان
من آشغال ها رو مي ريختم تو راه پله و آرام بات جارو اونهارو پخش ميكرد كه يه هو ا با اشارالي كه ميگفت بيايد اومدن در آخرين لحظه الي اون سطل ؟آب تا اومد خالي كنه يه هو ريخت روي سيريش
واي الي از شدت خجالت قرمز شده بود
خدا رو شكر متوجه كثيفيه پله ها نشد
مهراد - چي كا رميكنيد خانوم
الي -ببخشيد حواسم نبود
كه همون لحظه مخمل اومد
چيزي شده ؟
مهراد - هيچي ايشون حواسشون نبود بند ه رو خيس فرمودن
الي - خوب حواسم نبود بعدش هم از قصد كه نبود حلا تو دلم كلي خوشحال بودم
بعد از اين كه مهراد هم رفت منم سريع اومدم تو اتاق كه يه هو .....

دررو هنوز چند ثانيه اي بود كه بسته بودم كه صدايي رو از راه پله شنيدم كه
مهراد- صالح صالح بيا اينجا ببين چه خبر شده ؟
صالح - چيه توهم اينجا رو گذاشتي رو سرت
مهراد - بيا ببين از چلمن بازي هاي جناب عاليه
صالح - باور كن كار كن نبوده من كه خودت ديدي پا به باي تو داشتم تميز ميكردم
معراد- خيله خوب ديگه روزه نخون بيا اينها رو جمع كنيم كه پله ها رو بيشتراز اين به گند كشيده نشه
با مهراد دوتايي هر چي بود تميز كرديم
صالح - راستي تو ميدوني كار كي بوده آخه قيافت وقتي كه م بهت گفتم كار من نبوده يه جوري شد ؟
مهراد- خودمم شك دارم
صالح - شكتون به يققين تبديل شدبه ماهم اطلاع بدهد
مهراد- چشمم
الي- بچه ها فك كنم فهميدن كار ما بوده ماهم هدفمون اين بوده كه اينها بفهمن
حسنا- خوب لان چي كار كنيم
آرام - خوب اينا فهميدن تو لان چي تو سرته ؟
الي- خوب بيايد بهتون ميگم
هر سه نفرمون رو زمين دور هم نشستيم و الي شروع كرد به توضيح دادن
اولا كه من ميخواستم اينها بفهمن كه ما همين جوري ساكت نشستيم وكاري نميكنيم دوم - اگه بدونن بهتره اين طوري حساب كار دستشون مياد و ماها رو دسته كم نميگيرن
الي- من ميگم بيايد از اين به بعد نزاريم اينها نقشه شون رو اجرا كنن
فردا كه نوبت تيزي راهپله با ماست خوب بيايد هرسه نفرمون تو راه پله باشيم اين طوري اونها هن نميتونن كاري بكنن
حسنا- من يه پيشنهاد بهتر دارم اونها با ان كا رما فك ميكنن كه ما از شون ميترسيم و به يه نحوي با اين كارمون داريم ترسمون ور نشون ميدديم بيايد از دور زير نظرشون بگيريم كه هم بهشون اجازه مي ديم كه نقشه شون رو اجرا كنن واين كه سر از كارشون در مياريم
آرام -حسنا درس ميگه منم موافقم چون ما كه از اونها نميترسيم پس بهتره منتظر عواقب كاري كه كرديم باشيم
حسنا- حالا پاشيد بريم يه چيزي درس كنيم كه بريم دانشگاه
الي جون ناهاردستان شماور ميبوسد
الي- باشه من رفتم ولي يادتون باشه كارهاي سخت هميشه مال من بوده
آرام- كمتر غربزن
من وحسنا هم رفتيم پي درس هامون من رفتم يه كم برنامه ريزي دادها رو خوندم چون ميان ترم امتحان داشتم
حسناهم رفته بود كنفرانس شو بخونه
الي هم بعد از گذاشتن ناهار اومد و ادامه جايي رو كه باحسنا كنفرانس داشت ور خوند
بعد از خوردن ناهار وچاييي با بچه ها حاظر شديم رفتيم به سمت دانشگاه از در خروجي كه رفتم بيرون انگار كسي داشت ما رو از بالانگاه ميكرد با بچه ها بدون توجه بهش رفتيم بيرون
حسنا -بچه ها وقت داريم با اتوبوس بريم
آرام - اره وقت درايم
يه چند لحظه اي رو تو ايستگاه نشسته بوديم كه اتوبوس اومد سوار شديم نزديك دانشگاه پياده شديم ورفتيم تو محوطه با بچه ها رفتيم سمت دانشكده فني هنوز منده بود كه برسيم
حسنا- بچه ها اونجا رو خداي من اينها اينجا چي كا رميكنن
الي - اي واي همين يه دونه رو كم داشتيم
آرام - بچه ها اصلا به روي خودتون نياريد چون فقط كافي بفهمن كه ما متوجه شديم حله
الي- پس بيايد هركي بره سر كلاسش
با بچه ها رفتيم سر كلاسمون منو الي كه باهم تو يه كلاس بوديم ويه درس داشتيم باهم رفتيم طقه سوم فني
آرام- هنوز چند قدمي رو مونده بود كه به كلاس ام برسم كه ازاون چه كه ميددين چشمام داشت از حدقه در ميومد خداي من اين اينجا چي كا رميكنه
منم بودن اينكه توجهي بهش داشته باشم شروع به خودن جزوه ام كردم
بعد از چند دقيقه استاد اومد وگفت بچه ها كتاب ها روجمع كنيد امتحانه
يه سري ميگفتن استاد راجع چي صحبت ميكنيد يه سري هم ميگفتن كه استادنگفته بوديد
استاد- بچه ها من قشنگ يادمه كه جلسه پيش اعلام كردم
ديگه هيچكي حرفي نزد و آقاي نادري شما چرا سر كلاس ساعت اول امديد
برگشتم ببينم نادري كيه ؟كه ديدم بله خودشه
مهراد- استاد اگه يادتون باشه من جلسه پيش گفته بودم بهتون كه امتحان رو ساعت اول ميام
استاد- درسته يادم اومد
احسنا- الي برو نوبت توه فقط مراقب باش خراب نكني
الي- حواسم هست
الي با خونسردي رفت و كنفرانسش رو داد و بچهه ا بعد از تشويقش كردن واومد نشست استاد هم تشكري ويژه كرد
وبعد فاميلي من رو صدا كرد من بدون توجه به بچه ها رفتم كنفرانس رو دادم توحين توضيح دادن يكي از بچه ها كه معروف به جايي شيرين بودوهراز چند گاهي هم خودي نشون ميداد يه هو يه سوال پرسيد استادهم كه بدش نيومده بود گفت خانوم اسدي لگه ميشه اين سوال رو جواب بديد
سوال ؟چرا مديدران درتصميم گيري از افراد رده پايين تو سازمان كمك نميگيرن ؟
منم در كمال خونسردي سوال رو اين طوري جواب دادم
جواب - به خاطر اينكه افراد رده پايين تجربه كمي دارن واينكه هنوز با ميحط سازمان آشنا نيستن واستفاده از اونها تو تصميم گيري يه كم سخت ميشه
استاد- ممنون ام بابت توضيحي كا داديد ومن فك ميكنم كه جواب كامل رو ايشون دادن بريم ادامه درس بقيه شو كه مقدار زيادي هم نبود رو گفتم وتمومش كردم
استادهم بعد از تموم شدن كنفرانس بعد از حظور غياب كلاس رو تعطيل كرد آآرام - تمام سوال ها رو جواب داده بود كه يه هو احساس كردم كسي داره بهم نگاه ميكنه سرم آوردم بالا كه ديدم بله خودشه يه نيگاه به برگه ميندازه يه نيگاه مظلومانه به من منظورشو فهميدم از طرفي هم نميخواستم بهش برسونم ولي از اون جايي كه تو مرام ما نبود نامردي تو دلم گفتم بيخيال باشه بهت ميرسونم كه يه لحظه ا ستاد حواسش نبود منم از موقيعت استفاده كردم و بهش چند تا سوال رو رسوندم و براي اينكه بيشتر از اين تابلو نشم بلند شدم و برگه ام و دادم از ساختمون اومدم بيرون وديدم الي و حسنا ايستادن دم در رفتم پيششون
سلا بر دوستان ميبينم كه خوشحاليد
حسنا - براي اين كه كنفراسنمون رو عالي برگزار كرديم حلا يه چيز بگم باورتون نمشه
رفتم سر كلاس مهراد سر كلاس بود
حسنا- سيريش
الي - جدي ميگي حالا اون جا چي كار ميكرد
آرام - هيچي از سر كلاس ساعت دوم اومده بود سر كلاس ساعت اول بچه ها ديدم هيچي بلد نيس بهش چند تا سوال رو رسوندم ما تو اين جور چيزها مرام داشتيم
الي - خوب كاري كردي
حسنا-بيايد بريم كه دير شد راستي آرام خوب كاري كردي بهش رسوندي
با بچه ها نزديك در خروجي دانشگاه بوديم كه احساس كرديم كسي داره مياد طرفمون ........

با بچه ها همين جور كه داشتيم ميرفتيم كه توجهي نكرديم وبعد صدا كرد خانوم ها يه لحظه تا اين رو گفت ماهم برگشتيم ديدم سيريش بود با ديلاق دوتايي از شدت دويدن به نفس نفس زدن افتاده بودن ايستاد يم تا بيادن نزديك مون شدن ماهم سعي ميكرديم كه تعجب تو قيافه هامون معلوم نباشه
مهراد - سسلام خوب هستيد
آرام - ممنون مرسي
عماد- سلام خانوم ها
الي - سلام
حسنا- سلام
مهراد- آرام خانوم ممنون بابت تقلبي كه بهم رسونديد واقعا اگه اين كارو نميكردين من ميافتادم
آرام -خواهش ميكنم
مهراد- راستش اول فك ميكردم كه شمابهم نميرسونيد ولي بعدش اين لطف رو از من دريغ نكرديد
آرام - خواهش ميكنم
حسنا- آقا مهراد كلا تو مرام ما نامردي نيس هركي سر جلسه از ما كمك بخواد دريغ نميكنيم
با چشمام به حسنانگاه كردم و منظورم رو فهميد يعني كه دمت گرم فكرهاي بيخود نكنه براي خودش
مهراد- بازهم ممنون راستي شما كلاستون تموم شده ؟
الي - بله تموم شده
عماد- ميريد خونه .
حسنا- بله داريم ميريم بچه ها زود باشيد ديرمون شد هنوز چند قدمي نرفته بوديم كه يه هو جلومون سبز شدن
عماد- كجا با اين عجله
مهراد- خوب يه كم صبر كنيد باهم ميرم
الي- نه ممنون مزاحمتون نميشيم
عمادكه معلوم بود عصبي شده با همون حالت گفت كي گفته شما مزاحميد خوب ماهم داريم ميريم خونه خوب باهم ميريم
ماهم ديدم شرايط آب و هوا وجوي اصلا خوب نيس چقدر الان ستاره ها قشنگ ان خورشيد هم همين طور
به ناچار باهاشون همراه شديم رفتيم اون طرف خيابون هميشه موقع رد شدن از خيابون اصلا سه تايي مون حواسمون نبود كه نزديك بود ريغ رحمت را سر بكشيم
عماد آن چنان دادي زد سرمون معملومه حواستون كجاست ؟
مهراد- نزديك بود هر سه تايي تون بريد زير ماشين
ماكه ديگه زبونمون بند اومده بود نميتونستيم حرف بزنيم خوب حق بااون هابود ما حواسمون نبود ولي حق نداشتن سرمون دادبزنن
من كه ديدم اينجوري نميشه با يه صدايي كه توش لرز داشت گفتم
الي آرام بيايد خودمون بريم انگار بهشون برق وصل كرده باشي يه هوگفتن موافقيم باهات حسنا جان فقط تاكسي بگير باشه
اون دوتا هم شوكه شده بودن همون لحظه يه تاكسي اومد و حسناهم از فرصت استفاده كرد و مسيررو گفت ماهم به سرعت سوار شديم ومنتظر اون هاهم نشديم
نزديك در خونه بوديم همين كه وارد حياط شديم ....
هنوز چند قدمي برنداشته بوديم كه صدايي ميمود اينا كجاهست اي كاش باهاشون ميرفتيم بابا عماد نگران نباش هرجا باشن برميگردن آخه مهراد خوب تقصير..
همين رو گفت يه هو چشمش افتاد به ما عصبانيت از چشماش كاملا معلوم بود
يه هو امد سمت ما ماهم كه ترسيده بوديم يه كم بيشتر بهم چسبيدم
كه صداي فرياد اون كه شما معلومه كجاييد ؟چرا سرخود پاشيد رفتيد ؟
ماكه ديگه انگارلال شده بوديم ونميتونستيم حرف بزنيم
كه باصداي مهرادكه يه كم اروم بود به خودمون اومديم
مهراد- خانوم ها نميگيد ما نگران شما ميشيم نميگيد اون موقع شب بلايي سرتون بياد ما چي كاركنيم
ماهم كه ازطرفي عصبي بوديم يه او حسنا به حرف اومد گفت . ماخودمون ميدونيم كه چطوري از خودمون مراقبت كنيم نيازي به كسي نداريم كه مراقبمون ابشه
الي- لازم نكرده شمانگران ما باشيد
ارام - فقط بلديد صداتون رو براي ما بلند كنيد
حسنا - بچه ها بيايد بريم
با الي آرام رفتيم اتاق اصلا متوجه خيسي صورت مون نشده بوديم
هرسه نفرمون از اعصاب خوردي رفتيم اتاقمون و با صدايي آهنگ كه معلوم نبود از كجا مياد همه مون رو جذب خودش كرده بود

شبا مستم زبوي تو خيالم ها زروي تو
خرامونم از خيال خود گذر كردم زكوي تو
بازم بارون زده نم نم دارم عاشق ميشم كم كم
بزار دستا تو دستم عزيزهردم
عزيز هر دم
بازم بارون زده نم نم دارم عاشق ميشم كم كم
بزار دستا تو دستام عزيز هردم عزيز هردم
گناه من توي جادو
نگاه من توي هرسو
مرو از خواب من بانو
تو صياد منم آهو
شب تنهايي زاررو كسي هرگز نبود يارم
خرابه يادت تو بودم
توبردي از نگات مارو
بازم بارون زده نم نم دارم عاشق ميشم كم كم
بزار دستا تو دستم
عزيز هردم ...
همين جور كه صداي آهنگ رو ميشنيديم گريه مون بيشتر ميشد بعد متوجه شديم كه صداي آهنگ از بالا مي امد
حسنا كه چشاش هنوز خيس بود اومدپيش الي و ارام كه اون هاهم حالشون دسته كمي از حسنا نداشت
با يه صداي گرفته بهشون گفت
الي آرام مي آيد بريم لب دريا
الي و آرام هم بلند شدن و باهم رفتيم لب دريا
از در خروجي كه بيرون رفتيم ديدم هنوز برق بالا روشنه اخه نورش تو حياط افتاده بود
با بچه ها رفتيم لب دريا كناردم ساحل نشسته بوديم هيچيكي حرف نميزد انگار همه مون يه جورهايي با اين سكوت خو گرفته بوديم
بعد از كمي نشستن ديگه اثري از نارحتي نبود با بچه ها بلند شديم رفتيم به سمت خونه وارد حياط شديم ديدم هيچ خبري نيس اما برق بالا هم چنان روشن بود بدون توجه رفتيم بالا و خدا رو شكر كه فردا تعطيل بوديم جمعه بود
هر سه تايي رفتيم تو اتاق مون ولي كو خواب با الي و ارام نشستيم تا صبح حرف زديم حتي راجع به آهنگي كه گذاشته بودن ولي به هيچ نتيجه اي نرسيديم ..

نزديك هاي صبح بود كه نمازمون روخونديم و يه چرتي زديم وتقريبا نزديك هاي 9 بود كه از خواب بيدار شدمنم كه ديدم الي و آرام خوابن خودم رفتم بساط صبحون رو آماده كردم و بعد ديدم نون نداريم حاضر شدم كه برم نون بگيرم از در رفتم بيرون به در خروجي رسيدم كه صدايي گفت سلام صبح به خير
برگشتم ديدم مهرادبودرفتم سمت يه سلام كوتاهي دادم و سريع از در رفتم بيرون ديگه نيستادم رفتم نون گرفتم و اومدم رسيدم دم خونه رسيدم و كليد رو هنوز نچرخونده بودم كه يه هو در باز شد آقاي محمودي بود بااين ديلاق
سلام
آقاي محمودي - سلام دخترم خوبي
ممنون خوبم
آقاي محمودي - فعلا خدا حافظ دخترم
خداحافظ
سريع از پله ها رفتم بالا و در باز كردم و رفتم توخونه رفتم تو آششپزخونه ديدم الي و حسنا هم بيدار شدن
سلام
حسنا- سلام دست دردنكنه
الي - خيلي دمت گرم
آرام- خيله خوب بريد وسايله صبحونه رو آماده كنيد همه باهم همكاري كرديم و وسايل صبحونه ور آماده كرديم مشغول خوردن صبحونه بوديم كه حسنا گفت بچه ها راهپله رو چي كار كنيم ؟
الي - كارخاصي قرار نيس انجام بديم خيلي راحت ميريم پله هارو جارو وتي ميكشيم ميايم
آرام- حسناجان نگران نباش اون ها فك نكنم كاري كنن
با بچه ها وسايل صبحونه رو جمع كرديم وبعد رفتيم وسايل تميز كردن پله ها ور آورديم
ازدر رفتييم بيرون من پله ها رو جارو ميكردم و آرام هم تي ميكشيد منتها بعد از اينكه من كارم تو هر طبقه تموم ميشد
داشتيم كارومن و انجام ميدايم كه يه هم احساس كردم كسي پشت سرم ايستاده برگشتم ديدم مهرادبود
ايستادم كنار تارد شه بدون اين كه نگاهش كنم ديدم قصد رفتن نداره شروع كردم به انجام دوباره كارم كه حسناهم داشت به من ميرسيد كه يه هو چشمش افتاد به مهراد اونم مونده بود چي كار كنه آخه دقيق وسط پله ايستاده بود
ديدم اين طوري نميشه با يه صداي كاملا جدي بهش گفتم ميشه بريد اون طرف ميخوام اينجا رو تميز كنم
بدون اينكه نگاهش كنم سريع رفتم پايين پله معلموم بود كه داره ميخنده از اين كه حرص ما رودر بياره
بعد از چند دقيقه كارمون تموم شد تا اومديم بريم بالا كه يه هم چشممون ...

يعني چي اينجا چرا اينجوريه اي خدا ما را از شراين ها نجات بده
آرام - الهي آمين حالا بيا اينجا رو تميز كنيم
حسنا- كار ديگه اي هم ميتونيم انجام بديم ميگم آرام بيا تميز نكنيم حالشون گرفته شه
آرام - نه اگه تميز نكنيم براي خودمون بد ميشه حالا اون جارو بده اول خاك ها رو جمع كنيم تو هم بعد از من تي بكش اينجا خاك بازي مكردن فك كنم
حسنا- باشه آخه نگاه كن يكي در ميون برداشته كثيف كرده من اگه حال اين ها رو نگرفتم
آرام - به موقعش حالشون رو ميگيريم مسخره شو در آوردن
حسنا- اصلا اينا چه ميدونن تميزي چي هست .. سيريش اه اه با اون دوستاي قشنگش ديلاق و مخمل
تو همين حين بودم كه ديدم رنگ آرام پريده چي شده ارام خوب حقيقتي بيش نيست ديديم داره لبش رو گاز ميگره آرام چيزي شده با سر اشاره كرد به پشت سرم تا برگشتم ديدم ديلاق ايستاده داره بربر منونگاه ميكنه اون لحظه ميخواستم از خجالت يه جا گم و گور شم و جلوي چششش نباشم
همين جور كه سرم پايين بودديدم همچنان ايستاده سرم بردم بالا ديدم داره ميخنده همين جور هم دستش تو مو هاش بود انگارمنظور حرف منو فهميده بود تو دلم ميگفتم خوب فهميد كه فهميد چي كار كنم
چند لحظه بعد از كنارم رد شد رفت
بعد با آرام بي هيچ صحبتي پله ها رو تميز كرديم وبعد از تموم شده كارمون

رفتيم خونه الي كه ناهار رو آماده كرده بود قضيه رو براش تعريف كرديم كه گفت اكشال نداره ماهم براشون داريم . منو آرام هم كه گرسنه حمله برديم سر غذا
الي - چه خبرتونه اول بريد دستا تون ور بشوريد بعد
آرام - بابا غذا و ميكروبش بيخيال
حسنا- بابا اصلا غذا بدون ميكروب مزه نميده كه
ديدم الي داره بد نگاه ميكنه
الي- يا بلند ميشيد ميريد دستاتو ن روميشوريد يا با كف گير ميافتم دنبالتون
حسنا- آرام جان چقدر ستاره هاي سقف قشنگ ان نه؟؟؟؟
آرام - پاشو بعد ميام ستاره هارو رصد ميكنيم فعلا اوضاع جوي خوب نيس
با آرام رفتيم دستومن رو شستيم و نشستيم سر سفره
الي - حلا شد . تهديد نميكردم جواب نميداد
حسنا- خيله خوب الي جون حالا غذا چي داريم
الي- غذا قرمه سبزي ...
حسنا- ميسييييييي
آرام -خيلي باحالي الي جون
الي- خيله خوب تشكراتون رو ميپذيرم
حسنا- پاشو خودتو جمع كن
الي- حلا يه بار هم ماخواستيم يه چي بگيم ها تو نزار
آرام - الي جون احيانا نيازي به اورژانس نداريم كه به هر حال غذا ديگه ما هم گرسنه حالا زنگ بزنيم ..
حسنا- من موافقم
الي- من تضمين نميكنم كه جون سالم به در ببريد
ازخنده رو در بر شده بوديم بعد از خوردن غذا وسايل ها رو جمع كرديم
وبعد هركي رفت سر درس هاي خودش من كه تقريبا داشتم درس هامو تمو ميكردم بعد از خوندن درس هام رفتم سراغ نوت ها تا جايي كه ميشد سعي كردم تغييراتي رو ميتونم ايجاد كنم چون فردا قرار بود همون شخصي رو كه خانوم صبري معرفي كرده بود بياد نميخواستم جلوش كم بيارم
الي هم داشت زبان ميخوند وبعد از خوندن زبان شروع كرد به درس خوندن اونم كم كم داشت درس هاشو تموم ميكرد مثل داشت تقريبا به دوره ميرسيد
آرام هم داشت برنامه نويسي ميخوند اون تقريبا داشت خوندن درس ها تموم ميكرد و داشت به دوره ميريسد بعدهم رفت سراغ كارجديدي كه اقاي احمدي بهش داده بود
توهمين حين بوديم كه صداي در اومد
الي رفت در رو باز كرد رعنا خانوم بود
سلام
رعناخانوم- سلام به دخترهاي گلم راستي امشب شام دعوتيد پايين
الي- ممنون خيلي ممنون البته اگه تونستيم ميام شايد كاري برامون پيش بياد
رعناخانوم - من نميدونم هر كاري داريد بزاريد بعدا نيايد نارحت ميشم
الي - باشه ببينم چي ميشه
رعنا خانوم - منتظرتونم. راستي برم به پسرها هم بگم بيان
الي- رعنا خانوم اگه ميشه ما نيايم
رعنا خانوم - الي جون من منتظرتونم
لحنش اينقدر جدي بود كه نتونستم حرف بزنم در رو بستم ورفتم پيش بچه ها
حسنا-چي شده الي
آرام- كي بود
هيچي رعنا خانوم مارودعوت كرد براي شام پايين
حسنا- خوب
آرام - حلا تو چرا اين قدر نارحتي
هيچي كله پوك ها هم دعوت ان !!!!
حسنا- چي اون ها هم دعوت ان ؟
آرام- خداي من ببينم ما مگه كارنداريم بيرون مگه قرار نيس بريم خريد بعدش هم لب دريا تازه حسناهم ميخواد آهنگشو بزنه
حسنا- مانميايم
الي- زشته دعوت كرده بعدش هم گفت نيايد ناراحت ميشم خودم بهش گفتم شايد نتونيم بيام ولي اينقدر جدي گفت منتظرتونم كه نتونستم حرف بزنم
حسنا- چيكاركنيم تازه من با چند تا از بچه ها قرار داشتم براي نوت ها بهم كمك كنن
آرام- فعال كنسلش كن الان هم بريد آماده شيم كه حالااين ها رو بگيريم
حسنا- من برم زنگ يزنم به سحر قرار رو كنسل كنم
الي - باشه تو برو من برم حموم
آرام - منم برم به كارهام برسم

اصلا دوست نداشتيم بريم و باهاشون روبه ور شيم خصوصا بااون رفتارهايي كه ازشون ديده بوديم الي از داشت موهاشو خشك ميكرد
منم بعد از حموم و دوش گرفتن موهام خشك كردم و داشتم شونه ميكردم
آرام هم داشت دوش ميگرفت
حسنا- الي بيا اين موهاي منو ازپشت شونه كن خسته شدم
الي- يه دقيقه صبر كن الان ميام
الي كارش تموم شدو اومد موهاي منو از پشت شونه كرد
الي- ميگم حسنا بيا مو هاي منم شو نه كن
حسنا-نه مثل اين كه هر سه نفرمون تا آخر شب درگير موهاي بلند مون هستيم
الي - خوب ديگه موي بلند داشتن اين مزيت ها رو هم داره
حسنا- چه مزيتي
منو الي حاضر شديم و من يه لباس مشكي بلند كه پايينش طرح داشت رو پوشيدم با يه شلوار جين با شال سفيد
الي هم يه سارفون سرمه اي سفيد پوشيدباي يه شلوار جين آبي با شال هم رنگش
آرامم هم از حموم در اومد بيرون و موهاشو خشك كرد و شونه كرد البته به كمك منوالي بعد يه لباس قهو هاي با يه شلوار سفيد و يه شال كرم
خدايي هر سه نفرمون خوش تيپ شده بوديم با اين كه اهل آرايش نبوديم ولي هر كدوممون يه كم آرايش دخترونه رو داشتيم قيافه هامون هم خيلي خوب شده بود
با بچه ها آماده شديم كه بريم
الي - من ميگم نريم ها
حسنا- زشته نريم
آرام- اگه ميشد كه خيلي .. ولي چي كار كنيم كه زشته
با بچه ها از در رفتيم بيرون كه بريم خونه آقاي محمودي
از پله ها رفتيم پايين كه ديدم بله كله پوك هاي محترم هم دارن شرف ياب ميشن با تعجب بهمون نگاه ميكردن
الي تاديد دارن ميان سريع در زد و رعنا خانوم درو باز كرد ما هم سريع رفتيم داخل خونه با بچه ها رفتيم رو مبل راحتي كه رنگش كرم بود با گل هاي طوسي روش نشستيم رعنا خانوم هم رفت چايي بياره
عماد- ميگم ها اين ها چرا ما رو تحويل نميگيرن
مهراد - كاملا طبيعه
صالح - آخه از ديروز تا الان رفتارشون خيلي عوض شده
عماد- صالح راس ميگه
مهراد - حالا جاي بحث كردن در بزنيد بابا يخ زدم
عماد در زد
الي - فك كنم خودشون هستن
حسنا- اصلا به روي خودتون نياريد
رعنا خانوم چايي رو گذاشت رو ميز و رفت در رو باز كرد
عماد بود سلام
رعنا خانوم -سلام بفرماييد
اول جناب ديللاق نزول اجلال فرمودن وبعد مخمل خان و بعد جناب سيرش تشريف آوردن
الي - ميگم ها مرده كشده اين اومدنشون هستم به تريب قد وارد ميشن عين علامت شبكه سه
حسنا - خيله خوب الي جون الان دارن نزديك ميشن
آرام - خودمونيم ها دقيق عين سه تفنگ دار
به زور جلوي خنده مون رو گرفته بوديم به ما نزديك شدن كه سلام كنن به وضوح ميشد تعجب ور تو نگاه هر سه شون خوند
عماد - سسلام خوب هستين
مهراد - سسسلام خوبيد شما
صالح سسلام خانومها
ماهم به زورسلام كرديم و نشستيم اون ها هم دقيق نشستن رو به روي ما نگاهشون بيشتر شبيه زل زدن بود
حسنا- آروم رو كرد و به الي گفت من ميگم تا بيشتر ازاين قورتمون ندادن بيايد بريم پيش رعنا خانوم بهش كمك كنيم
الي - با يه صداي آروم باشه
آرام - باشه زود باشيد
هر سه بلند شديم رفتيم يپش رعنا خانوم كه بهش كمك كنيم
رعنا خانوم اول از ديدن ما تعجب كرده بود
چرا اينجا اومدين بريد يه چيزي بخورين
حسنا - رعنا خانووم ما چيزي نميخوريم فقط اگه كاري دارين به ما بگيد
الي - حسنا راس ميگه ما تو جمع آقايون معذبيم
آرام - رعنا خانوم خواهش ميكنم
رعنا خانوم كه مونده بود چي بگه به ناچار قبول كرد خيله خوب حسنا جان تو اين سبزي ها رو يا كاهو ها روبشور
الميرا مادر توهم اين ميو ها رو بچين
آرام جان شماهم اين سس رو درس كن
منم برم به غذا سر بزنم
خلاصه هر كدوممون مشغول يه كاري شديم تا تونستيم از ديدشون پفرار كرديم
شام حضرشد ماهم رفتيم وسايل ور آماده ميكرديم حسنا هم وسايل ور ميچيد آرام هم به رعنا خانوم كه غذا رو ميكشيد كمك ميكرد الي هم وسايل رو براي حسنا مي آورد
سر شام اين سه كله پوك هم سر ميز شام دقيقا رو به روي ما نشستن
من كه كنار آرام بودم يه سقلمه اي بهش زدم و برگشت
آرام ميگم ها اين ها چرا ما رو اين طوري نگاه ميكنن
آرام- نميدون از اون موقع كه نشستيم همش دارن با نگاهشون ما رو ميخورن حسنا
الي هم تقريبا متوجه حرف هامون شده بود
بعد از خوردن شام وسايل ورجمع كرديم و به رعنا خانوم كمك كرديم
وبعد رفتيم تو پذييرايي نشستيم كه آقاي محمودي گفت
چه عجب دخترهاي گل ما شما روديدم
ما از خجالت سرمون پايين بود
حسنا- ببخشيد درگير كارودانشگاه ديگه فرصتي برامون نميذاتشت
الي - حسنا راس ميگه واقعا وقت نميكنيم
آرام - بله ماهم به يه نحوي درگير كارامونيم به هرد حال شرمنده
آقاي محمودي- خواهش ميكنم . بچه ها غرض از دعوت كردن من اين بود كه

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    درباره وبلاگ

    سلام دوستان گلم به 

    وبلاگ من خوش امدید

     این وبلاگ به صورت

     تخصصی پیرامون رمان

     می باشد امیدوارم خوشتون بیاد 

    آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 50
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 54
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 54
  • بازدید ماه : 58
  • بازدید سال : 97
  • بازدید کلی : 1,722
  • کدهای اختصاصی
    قالب وبلاگ

    گالری عکس
    دریافت همین آهنگ

    كد موسيقي براي وبلاگ